English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lump sum payment U پرداخت یکجا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
progress payment U پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matte U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matt U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing U پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
en masse U یکجا
in the lump U یکجا
lumped U یکجا
in a lump sum U یکجا
holus bolus U یکجا
lump sum U یکجا
cumulative U یکجا
concurrently U یکجا
lumps U یکجا
lump sums U یکجا
lump U یکجا
ond shot U یکجا
in the mass U یکجا
grossest U یکجا وزن کل
package deal U معامله یکجا
cornering U خرید یکجا
corners U خرید یکجا
lump sum redistribution U تعدیل یکجا
move on U یکجا نیاستید
to sell U یکجا فروختن
coemption U یکجا خریدن
grosses U یکجا وزن کل
grosser U یکجا وزن کل
grossed U یکجا وزن کل
grossing U یکجا وزن کل
sell off U یکجا فروختن
corner U خرید یکجا
mass bombing U بمباران یکجا
gross U یکجا وزن کل
lump sum purchase U خرید یکجا
package deals U معامله یکجا
net storage U انبار بار یکجا
usance U مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sell-outs U یکجا فروختن خیانت کردن
sell-out U یکجا فروختن خیانت کردن
sell out U یکجا فروختن خیانت کردن
package deal U مقاطعه در بست و خرید یکجا
Where does this street lead on to ? U این خیابان یکجا می خورد ؟
package deals U مقاطعه در بست و خرید یکجا
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
wholesale U بطور یکجا عمده فروشی کردن
sell off U ارزان فروختن فروش یکجا وارزان
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
droppage U کسری پرداخت کسر پرداخت
fate U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fates U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
ransoms U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransom U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
carnet U اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
consolidation U درهم امیختن تحکیم کردن یکجا کردن یکپارچه
claim for indemnification U ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation U اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
block shipment U ارسال تدارکات به طور یکجا ارسال اماد به طور قوال
dividend warrant U چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
paying U پرداخت
refunds U پس پرداخت
refunding U پس پرداخت
discharge U پرداخت
refunded U پس پرداخت
discharges U پرداخت
refund U پس پرداخت
settlement U پرداخت
discharging U پرداخت
disbursement U پرداخت
pay U پرداخت
finishes U پرداخت
pays U پرداخت
polishes U پرداخت
finish U پرداخت
payment U پرداخت
refinishing U پرداخت
glosser U پرداخت گر
furbisher U پرداخت گر
finishing touches U پرداخت
expenditure U پرداخت
burnisher U پرداخت گر
defrayal U پرداخت
glazes U پرداخت
settlements U پرداخت
making good U پرداخت
lustreer U پرداخت
payments U پرداخت
glaze U پرداخت
finishing U پرداخت
pt U پرداخت
bleaching U پرداخت
polish U پرداخت
rendering U پرداخت
remitment U پرداخت
trim U پرداخت
renderings U پرداخت
outlay U پرداخت
payee U پرداخت شونده
paid U پرداخت شده
unpaid U پرداخت نشده
d. note U درخواست پرداخت
bilk U گذاشتن از پرداخت
back freigt U پرداخت کرایه
average payment U پرداخت متوسط
annual payment U پرداخت سالیانه
casual payment U پیش پرداخت
advance payment U پیش پرداخت
advice note U دستورپیش پرداخت
by payment U از طریق پرداخت
payees U پرداخت شونده
shear U پرداخت فرش
payer U پرداخت کننده
renditions U پرداخت تحویل
rendition U پرداخت تحویل
remittance U پرداخت تادیه
burnishing U پرداخت کاری
outstandingly U پرداخت نشده
outstanding U پرداخت نشده
lustre U صیقل پرداخت
a bradent U وسیله پرداخت
remittances U پرداخت تادیه
subscriptions U تعهد پرداخت
subscription U تعهد پرداخت
finishes U پرداخت کار
payor U پرداخت کننده
pre payment U پیش پرداخت
prepayment U پیش پرداخت
payable at sight U پرداخت دیداری
pay off U پرداخت کردن
part payment U پرداخت اقساطی
overpayment U پرداخت اضافی
prest U پیش پرداخت
on account payment U پیش پرداخت
non payment U عدم پرداخت
monthly payment U پرداخت ماهانه
money back U تضمین پرداخت
progress payments U پرداخت تدریجی
prompt payment U پرداخت فوری
payment by instalments U پرداخت به اقساط
payment terms U شرایط پرداخت
payment stopped U توقف پرداخت
payment in kind U پرداخت جنسی
payment in kind U پرداخت غیرنقدی
payment in full U پرداخت کامل
payment in full U پرداخت تمام
payment in due cource U پرداخت به موقع
period of grace U مهلت پرداخت
planish U پرداخت کردن
planishing tool U ابزار پرداخت
pre paid U پیش پرداخت
payment in advance U پیش پرداخت
punctual payment U پرداخت در سر وعده
reimbursable U قابل پرداخت
remittable U قابل پرداخت
finisher U پرداخت کننده
final payment U پرداخت نهایی
earnest money U پیش پرداخت
diamond polishing U پرداخت الماسی
demand for payment U تقاضای پرداخت
deferred payment U پرداخت اتی
deferred payment U پرداخت معوق
remittal U گذشت پرداخت
date of payment U موعد پرداخت
never-never U پرداخت قسطی
unpolished U پرداخت نشده
to finish off U پرداخت کردن
remitter U پرداخت کننده
lump sum payment U پرداخت نقدی
interim financing U پرداخت موقت
payment by installments U پرداخت قسطی
installment payment U پرداخت قسطی
indemnification U پرداخت غرامت
payable on demand U پرداخت عندالمطالبه
settlement terms U شرایط پرداخت
imprest U پیش پرداخت
smoothing plane U رنده پرداخت
spot cash U پرداخت نقدی
terms of payment U شرایط پرداخت
the d. of a debt U پرداخت بدهی
date of maturity U موعد پرداخت
finish U پرداخت کار
finances U پرداخت هزینه
liability U دیون پرداخت
burnish U پرداخت کردن
disbursing U پرداخت کردن
disbursing U پرداخت خرج
disburses U پرداخت کردن
pay U وابسته به پرداخت
pay U پرداخت کردن
disburses U پرداخت خرج
furbishing U پرداخت کردن
paying U وابسته به پرداخت
burnishes U پرداخت کردن
disbursed U پرداخت خرج
financed U پرداخت هزینه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com